۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

دختر یا پسر

دختر یا پسر

در روایت است که امام چهارم علیه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سؤال نمى فرمود که: پسر است یا دختر؟ اول مى پرسید: آیا سالم است ؟!

اگر سالم بود مى فرمود:

شکر خداى را که از من فرزند ناسالم نیافرید(1)

(یعنى اهمیت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترین لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل کرده است.)


هر چه خدا بخواهد خوب است.

براى یکى از شیعیان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت دید ناراحت است فرمود:

بگو ببینم اگر خداوند به تو وحى کند و از تو بپرسد که من برایت انتخاب کنم یا خودت براى خودت انتخاب کنى چه مى گوئى ؟

عرض کرد:

مى گویم خدایا شما برایم انتخاب کن.

 حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب کرده است .

سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر که خضر آن پسر بچه را کشت و موسى اعتراض کرد) فرمود:

آن پسر بچه که آن عالم او را کشت خداوند عزوجل مى فرماید:

فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا (81) سوره کهف -

یعنى خداوند خواست فرزندى پاکیزه و نزدیکتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنایت کند ؛ سپس فرمود:

خداوند بجاى آن پسر ، دخترى به آنها داد که هفتاد پیامبر از او متولد شد.(2)

یعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و انسان باید در تربیت آنان کوشا باشد چه بسیار دخترانى که مردان را تاب صعود به مقام و درجه آنها نیست.


یحیى ابن زکریا گوید از حضرت هادى علیه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برایم دعا کند تا خداوند به من پسرى عنایت فرماید، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت :

« چه بسیار دخترى که از پسر بهتر است! » 

وقتى همسرم زایمان نمود، دخترى به دنیا آورد، ولى همچنانکه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسیارى از پسران دوران .(3)


آرى ممکن است در شرائط خاصى تربیت دختر بخاطر مسائلى که زمانه و جو جامعه ایجاد کند مشکلتر باشد و لیکن هر قدر که انسان بیشتر زحمت بکشد اجرش بیشتر و اثرات اجتماعى و دینى آن هم بخاطر تأثیر شدید و عمیق مادر بر فرزند و خانواده بیشتر است .


شاید بتوان گفت :

یک بانوى شایسته بیش از یک مرد مى تواند در موفقیت و پیشرفت جامعه مؤثر باشد.

آنهمه تأکیدى که از هنگام انعقاد نطفه در رحم مادر چه از جهت دینى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى که حتى پایه هاى اصلى سعادت کودک از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و بعد از آن هم هنگام شیردادن و کودکى و تربیت و سپس کانون خانواده و سپس مسئولیت او در قبال مسائل اجتماعى و غیره همه حکایت از اهمیت و حساسیت نقش زنان در نزد رهبران اسلامى دارد زیرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسیله مادر پى ریزى مى شود.


گل خوشبو

مردى نزد پیامبربود، به او خبر دادند که فرزندى برایش متولد شده ، رنگ صورتش پرید!!

پیامبر فرمود چه شده ؟

گفت : خیر است.

حضرت فرمود: بگو،

گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زایمان بود به من خبر دادند که دختر زائیده است!!

پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود:

زمین او را بر مى دارد! و آسمان سایه مى اندازد! و خدا روزیش مى دهد! و براى تو هم گلى است که مى بوئى! (4) (چرا ناراحتى؟ )


جارود ابن منذر گوید: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسیده که دخترى برایت متولد شده و تو او را دوست ندارى! او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است که مى بوئى و روزیش هم به عهده دیگرى است ؛ و کان رسول الله (ص ) ابا بنات : پیامبر اکرم هم پدر چند دختر بود.(5)


دختر سود خالص است

امام صادق علیه السلام فرمود:

البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسال عنها - بحارالانوار ج 101 ص 90 -

دختران نیکى هستند و پسران نعمت ؛ بر نیکى ها پاداش می دهند و از نعمتها سؤال می کنند!!


قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

نعم الولد البنات المخدرات من کانت عنده واحدة جعلها الله سترا من النار، ومن کانت عنده اثنتان أدخله الله بها الجنة، ومن یکن له ثلاث أو مثلهن من الاخوات وضع عنه الجهاد و الصدقة - بحارالانوار ج 101 ص 91 -

پیغمبر فرمود: بهترین فرزندان ، دختران محجوب هستند !! هر کس یکی از اینها را داشته باشد خدا او را سپری بر آتش جهنم قرار دهد! و اگر دوتا داشته باشد خدا او را به سبب ایشان وارد بهشت نماید! و اگر سه تا دختر یا ( حتی ) سه خواهر داشته باشد ، جهاد رفتن و صدقه دادن از او برداشته می شود! ( و رسیدگی به اینها خود جهاد و تصدق است و اجر آن را می برد. )


حق دختر بر پدر : 

امام صادق (ع) :

1 - مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید.

2 - براى دخترش نام نیکو انتخاب کند.

3 - سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد.

4 - دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد ( که در معرض دید نامحرمان باشد ) 

5 - در شوهر دادن او عجله کند.

سپس فرمود:

6 - وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو ! او را نفرین مکن! و مزن !! (6)


تفاوت تربیت دختر با پسر

تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید.

پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.

چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران و دختران خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه حس ‍ زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود.

لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد.


در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود.

دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد.

اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است .


دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت و ...

ولادت حضرت معصومه و روز دختر  مبارک.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام

نگاهی به نحوه شهادت امام صادق علیه السلام



شهادت امام صادق,نحوه شهادت امام صادق,

 

امام در سالهای آخر عمر خود شدیداً لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را درآن روزگار دیده بود از او چیزی نمانده بود جز سرش، کنایه ازاینکه بدن کاملاً فرسوده ونحیف شده بود. سراسرزندگیش به دشواری وسختی ورنج آفرینی گذشته بود. ودرسالهای آخر عمربر میزان محدودیت واحضار وتهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی ورنجش می افزود.

 

روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت همین اکنون جعفربن محمد (امام صادق( علیه السلام)) رادراینجا حاضر کن .

 

ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( علیه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندی به آنحضرت رو کرد وگفت:

« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آیا درمورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی ؟»

 

امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...

ربیع میگوید: امام صادق( علیه السلام) رادیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنارمنصور نشست، لبهایش حرکت می کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر می شد .

وقتی که امام صادق( علیه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:

وقتی که شما وارد برمنصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی ولبهای تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی ؟

 

امام صادق( علیه السلام) فرمود : لبهایم رابه دعای جدم امام حسین ( علیه السلام) حرکت می دادم وآن دعا این است :

یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام

« ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قراربده »

 

آتش کشیدن خانه امام صادق(علیه السلام)

مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواین دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( علیه السلام) آمد ومیان آتش گام برمی داشت ومی فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ

« منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ وریشه دراطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»

 

برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)

سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.

 

این نکته راناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان رااز پیشوایان راستین خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.

 

منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت.  اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی درگلویم گیر کرده است.

 

شاید منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولی چه می توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعیت. مگر هرکسی میتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدلیل ابراز تأسف منصور ازمرگ او  وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود.  دیگران هم همین افکار راداشته اند  ویا برخی دیگر ازآن به تردید یاد کرده اند. ولی باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهدید منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه درخط امام کشی بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتی بود.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ویژه برنامه شهادت امام صادق ع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم


عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد

که هنوزم که هنوز است

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟

چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،

گل زخم نمک خورد،

زمین مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،

فقط برد،

زمین مرد

زمین مرد ،

خداوند گواه است،

دلم چشم به راه است،

و در حسرت یک پلک نگاه است،

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است

زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم

 

مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی

به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم

که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،

دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،

همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی

و سپس رفته به اقلیم رهایی،

به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی

و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،

نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،

شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره

مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...

تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری

که هر آن مرثیه را خلق شنیده است

شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،

و خودت نیز مدد کن

که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود

چون تپش موج مصیبات بلند است،

به گستردگی ساحل نیل است،

و این بحر طویل است

وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است

که این روضهء مکشوف لهوف است،

عطش بر لب عطشان لغات است

و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،

و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است

و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،

الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه

که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»

دلت تاب ندارد

به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،

تو خودت کرب و بلایی،

قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،

تو کجایی .

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰