هر آنچه برای یک خانه شیک نیاز است
برای دریافت انواع خدمات ساختمانی به سایت shikhouse.ir مراجعه نمایید
هر آنچه برای یک خانه شیک نیاز است
برای دریافت انواع خدمات ساختمانی به سایت shikhouse.ir مراجعه نمایید
یا لیتنی کنت ترابا : ای کاش خاک بودم
علل الشرایع، ج 1، ص ١۵۶
عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ قَالَ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ
لِمَ کَنَّى رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً ع أَبَا تُرَابٍ قَالَ لِأَنَّهُ صَاحِبُ الْأَرْضِ
وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِهَا بَعْدَهُ وَ بِهِ بَقَاؤُهَا وَ إِلَیْهِ سُکُونُهَا وَ
لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّهُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ
وَ رَأَى الْکَافِرُ مَا أَعَدَّ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِشِیعَةِ عَلِیٍّ
مِنَ الثَّوَابِ وَ الزُّلْفَى وَ الْکَرَامَةِ قَالَ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَاباً
یَعْنِی مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ یَقُولُ
الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرابا
عبایة بن ربعى مى گوید: به عبد اللَّه بن عبّاس گفتم:
چرا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله کنیه على علیه السّلام
را ابو تراب قرار داد؟
ابن عباس گفت:
زیرا امیر المؤمنین علیه السّلام صاحب زمین و حجّت خدا
بعد از رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله بر اهل زمین بوده
و به وجود حضرتش زمین باقى است و آرامش آن منتهى به
آن جناب مى شود، از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله
شنیدم که مى فرمود:روز قیامت وقتى کافر ثواب و قرب
و کرامتى را که حقّ تبارک و تعالى براى شیعیان
امیر المؤمنین علیه السّلام آماده نموده ملاحظه کردند
مى گوید : کاش خاک بودم یعنی از شیعیان حضرت علی (ع)
بودم و این همان کلام خداوند است که(آیه ۴٠ سوره نبا) فرمود:
و کافر «درآن روزقیامت» میگوید ای کاش خاک بودم.
عید غدیر بر تمامی مسلمین و شیعیان و دوستداران مولا
علی(ع) مبارک باد.
مختصات: ۲۲°۴۹′۳۰″ شمالی ۳۹°۰۴′۳۰″ شرقی
غدیر خم
نام ناحیهای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذیالحجه سال ۱۰ هجری قمری (مطابق با ۲۸ اسفند سال ۱۰ خورشیدی[۱])، سال روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.
محمد، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد و شیعیان معتقدند که او در آنجا علی بن ابیطالب را بهعنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آنکس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر میباشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او را میدانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزندخوانده اش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگی اش پس از مرگ شود.
این واقعه و حدیث غدیر در کتابهای شیعه و بسیاری کتابهای اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره میکند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است. از حدود قرن دوم هجری واقعه غدیر خم بعنوان دلیل نویسندگان شیعه برای اثبات برحقی علی بر جانشینی محمد آمده است.[۲]
«غدیر خم» نام ناحیهای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکهای در این محل که در آن آب باران جمع میشدهاست، به این نام شهرت یافتهاست. غدیر در ۳–۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانهاست. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود. غدیر خم به سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقتفرسا داشت.
بنوشته سید حسین نصر هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمیگشت. خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شدهاست. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمه مولا مرتبط است با ولایت (با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی میدهد). شیعیان این اظهارات را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و اظهار خواستهاش که علی به عنوان پسرعمو و فرزندخواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیش پس از مرگ شود.[۳] بنظر میرسد که اولین تاریخنگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کردهاست تاریخنگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بودهاست.[۲]
بگفته ماریا دقاق، بسیاری از منابع اهل سنت واقعه غدیر خم را نقل کردهاند اما قائل به این موضوع نیستند که غدیر دلالت بر تعیین علی به عنوان جانشین سیاسی پیامبر مسلمانان داشتهاست. مجموعهٔ جامعی از نقل قولها و احادیث در مورد غدیر خم در سه کتاب اهل سنت وجود دارد. این سه اثر عبارتند از کتاب مُسند احمد بن حنبل، تاریخ مدینات دمشق ابن عساکر، و کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر.[۲]
نکته جالب در مورد غدیر خم این است که در خطبهٔ منسوب به علی در نهجالبلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نمودهاست، اشارهای به این واقعه نیست. با این وجود از حدود قرن دوم هجری این واقعه از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب میشدهاست. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که میتوان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات کمیت بن زیاد اسدی مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی و کتاب سلیم بن قیس مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی است.[۲]
|
|
|
|
|
|
از آغاز ذیالقعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلماننشین و ایلها و قبیلههای مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج بهجای خواهد آورد و بدینترتیب بزرگترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است.
با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را میرفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.
در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن فرو فرستاده شد:
«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرساندهای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.»
در پی نزول این آیه، پیامبر دستور داد همه کاروانیان در آن محل گرد هم آیند، و در همانجا پیامبر خطابهٔ طولانی غدیر را ایراد کرد.
برخی بخشهای این سخنرانی- که به گفته شیعیان در معرفی مقام علی است - چنین است:[نیازمند منبع]
ای مردم! بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب کردهاست. آگاه باشید که «امیر المؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود. او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آوردهاند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خدا است. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورهای او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم» ام، که خداوند شما را به پیروی آن امر فرمودهاست. آنگاه پس از من، علی و پس از او، فرزندانم از نسل او.
من [از جانب خداوند] دستور یافتهام که از شما دربارهٔ آنچه که از سوی خداوند دربارهٔ علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من دستور داده که از زبانهای شما در مورد آنچه بیان نمودم - راجع به علی امیر المؤمنین و امامانی که پس از او میآیند و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنانکه خبرتان دادم، نسل من از صلب علی است. همگی بگویید: شنیدیم و اطاعت میکنیم و خرسندانه - در مقابل آنچه از سوی پروردگار ما و خویش دربارهٔ امامت علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند، به ما رساندی - سر تسلیم فرود میآوریم. بر این باور زندهایم و با آن میمیریم و با آن [در قیامت] محشور میشویم. تغییر نمیدهیم و تبدیل و انکار نمیکنیم، تردید به دل راه نمیدهیم و از این باور برنمیگردیم و پیمان نمیشکنیم.
پس از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:
امروز کافران از دین شما ناامید شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را بهعنوان دینتان پسندیدم.
مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و علی سه روز طول کشید ودو خلیفه اول ودوم و حتی بانوان با قراردادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست علی قرار داشت، بیعت خود را اعلام میکردند. ودر دراین روز پیامبر اسلام عمام خود را بر سر علی گذاشت در دیدگاه شیعه، منافقین که گروه قابلتوجهی را تشکیل میدادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات خود را آشکار و عملی کنند؛ اما در میان جمعیت شبهه افکنیهایی نسبت به اقدام پیامبر انجام میدادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک کردند تا نزد رسول بیاید و برخلاف همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آنچه دربارهٔ علی بن ابی طالب گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ پیامبر در پاسخ گفت: «خداوند به من وحی کردهاست و واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من اعلامکننده پیام خدا هستم و بدون اجازهٔ پروردگارم، خبری را اعلام نمیکنم.»[نیازمند منبع]
محمد حسین طباطبایی مفسر شیعه در کتاب تفسیر المیزان جلد پنجم ذیل این آیه (سوره مائده آیه ۳) شأن نزول آن را واقعهٔ غدیر خم میداند.[۴]
به گفته ماریا دقاق در دانشنامه ایرانیکا، بهترین منبع شیعه دوازده امامی که در عصر مدرن در زمینه غدیر خم نگاشته شده است، کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. این کتاب در یازده جلد با این هدف نگاشته شده که همه مطالب در زمینه غدیر خم در آثار سنی و شیعه اعم از حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، شعر، و نیز زندگی نامه افراد مشهوری که در زمره راویان یا حافظان این حدیث بودند را جمعآوری کند.[۲]
این حدیث در منابع اهلسنّت نیز آمده است. در ذیل به برخی از این احادیث اشاره میگردد:
مسجدی با گستردگی ۵۰ مترمربع در منطقه غدیر خم که در دو دهه اخیر بازسازی شد، در شهریور ۱۳۸۶ پیروان فرقه وهابیت در اقدامی شبانه آن را ویرانه کردند.[۹]
پیشاپیش عید غدیر مبارک حسین حاجی زاده 09151680092
دختر یا پسر در روایت است که امام چهارم علیه السلام وقتى مژده فرزندى را به او مى دادند، سؤال نمى فرمود که: پسر است یا دختر؟ اول مى پرسید: آیا سالم است ؟! اگر سالم بود مى فرمود: شکر خداى را که از من فرزند ناسالم نیافرید(1) (یعنى اهمیت به سالم بودن است نه دختر و پسر بودن ، اگر سالم باشد بهترین لطفها را خداوند به پدر و مادر خود طفل کرده است.)
هر چه خدا بخواهد خوب است.
براى یکى از شیعیان دخترى متولد شده بود، نزد امام صادق آمد، حضرت دید ناراحت است فرمود: بگو ببینم اگر خداوند به تو وحى کند و از تو بپرسد که من برایت انتخاب کنم یا خودت براى خودت انتخاب کنى چه مى گوئى ؟ عرض کرد: مى گویم خدایا شما برایم انتخاب کن. حضرت فرمود: خدا براى تو (دختر) انتخاب کرده است .
سپس (حضرت با اشاره به داستان موسى و خضر که خضر آن پسر بچه را کشت و موسى اعتراض کرد) فرمود: آن پسر بچه که آن عالم او را کشت خداوند عزوجل مى فرماید:
فَأَرَدْنَا أَنْ یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا (81) سوره کهف -
یعنى خداوند خواست فرزندى پاکیزه و نزدیکتر به جاى آن پسر بچه به آنها عنایت کند ؛ سپس فرمود: خداوند بجاى آن پسر ، دخترى به آنها داد که هفتاد پیامبر از او متولد شد.(2)
یعنى فرزند اگر صالح باشد دختر و پسر ندارد، و
انسان باید در تربیت آنان کوشا باشد چه بسیار دخترانى که مردان را تاب صعود
به مقام و درجه آنها نیست. یحیى ابن زکریا گوید از حضرت هادى علیه السلام ضمن نامه اى ، تقاضا نمودم برایم دعا کند تا خداوند به من پسرى عنایت فرماید، حضرت در جواب نامه مرقوم داشت : « چه بسیار دخترى که از پسر بهتر است! » وقتى همسرم زایمان نمود، دخترى به دنیا آورد، ولى همچنانکه حضرت فرمود بود، دخترى شد بهتر از بسیارى از پسران دوران .(3) آرى ممکن است در شرائط
خاصى تربیت دختر بخاطر مسائلى که زمانه و جو جامعه ایجاد کند مشکلتر باشد و
لیکن هر قدر که انسان بیشتر زحمت بکشد اجرش بیشتر و اثرات اجتماعى و دینى
آن هم بخاطر تأثیر شدید و عمیق مادر بر فرزند و خانواده بیشتر است . شاید بتوان گفت : یک بانوى شایسته بیش از یک مرد مى تواند در موفقیت و پیشرفت جامعه مؤثر باشد. آنهمه تأکیدى که از هنگام انعقاد نطفه در رحم
مادر چه از جهت دینى و چه در مسائلى بهداشتى و روانى شده است . بطورى که
حتى پایه هاى اصلى سعادت کودک از نظر جسمى و روحى از مادر شروع مى شود و
بعد از آن هم هنگام شیردادن و کودکى و تربیت و سپس کانون خانواده و سپس
مسئولیت او در قبال مسائل اجتماعى و غیره همه حکایت از اهمیت و حساسیت نقش زنان در نزد رهبران اسلامى دارد زیرا بناى سلامت جسم و روح جامعه بوسیله مادر پى ریزى مى شود.
گل خوشبو
مردى نزد پیامبربود، به او خبر دادند که فرزندى برایش متولد شده ، رنگ صورتش پرید!! پیامبر فرمود چه شده ؟ گفت : خیر است. حضرت فرمود: بگو، گفت : وقتى من مى آمدم زنم در حال زایمان بود به من خبر دادند که دختر زائیده است!!
پیامبراکرم صلى الله علیه و آله فرمود: زمین او را بر مى دارد! و آسمان سایه مى اندازد! و خدا روزیش مى دهد! و براى تو هم گلى است که مى بوئى! (4) (چرا ناراحتى؟ ) جارود ابن منذر گوید: امام صادق به من فرمود: به من خبر رسیده که دخترى برایت متولد شده و تو او را دوست ندارى! او چه ضررى براى تو دارد؟ گلى است که مى بوئى و روزیش هم به عهده دیگرى است ؛ و کان رسول الله (ص ) ابا بنات : پیامبر اکرم هم پدر چند دختر بود.(5)
دختر سود خالص است امام صادق علیه السلام فرمود: البنات حسنات و البنون نعمة و الحسنات یثاب علیها و النعمة یسال عنها - بحارالانوار ج 101 ص 90 -
دختران نیکى هستند و پسران نعمت ؛ بر نیکى ها پاداش می دهند و از نعمتها سؤال می کنند!! قال رسول الله صلى الله علیه وآله: نعم الولد البنات
المخدرات من کانت عنده واحدة جعلها الله سترا من النار، ومن کانت عنده
اثنتان أدخله الله بها الجنة، ومن یکن له ثلاث أو مثلهن من الاخوات وضع عنه
الجهاد و الصدقة - بحارالانوار ج 101 ص 91 -
پیغمبر فرمود: بهترین فرزندان ، دختران محجوب هستند !!
هر کس یکی از اینها را داشته باشد خدا او را سپری بر آتش جهنم قرار دهد! و
اگر دوتا داشته باشد خدا او را به سبب ایشان وارد بهشت نماید! و اگر سه تا
دختر یا ( حتی ) سه خواهر داشته باشد ، جهاد رفتن و صدقه دادن از او
برداشته می شود! ( و رسیدگی به اینها خود جهاد و تصدق است و اجر آن را می برد. ) حق دختر بر پدر : امام صادق (ع) : 1 - مادرش را (یعنى همسر خود را) احترام کند و با او حرف رشت نگوید. 2 - براى دخترش نام نیکو انتخاب کند. 3 - سوره نور به او یاد دهد، ولى سوره یوسف (که ممکن است موجب وسوسه باشد) به او یاد ندهد. 4 - دخترش را در طبقه بالا جاى ندهد ( که در معرض دید نامحرمان باشد ) 5 - در شوهر دادن او عجله کند. سپس فرمود: 6 - وقتى دخترت را فاطمه نامیدى به او بد مگو ! او را نفرین مکن! و مزن !! (6) تفاوت تربیت دختر با پسر
تربیت دختر و پسر باید نزد پدر و مادر فرق داشته باشد، مبادا که دختران خود را مثل پسر بزرگ کنید. پسر باید به گونه اى پرورش یابد، که در زندگى فرداى او یک مرد پر استقامت و با عقل در مقابل امواج زندگى باشد.
چرا برخى از والدین ، سعى دارند بجاى تربیت و تقویت عقل پسران و دختران
خود، به سر و وضع آنها و زیبائى نامعقول آنها بپردازند، به گونه اى که بچه
حس زیبائى او بیش از عقلش تقویت مى شود. لباسهاى بچه ها باید زیبا و روشن باشد، اما ناهنجار و سبک نباشد.
در تربیت دختران ، بخاطر نقش حساس آنها در مسئولیتهاى خانوادگى و تاءثیر آن در اجتماع ، باید مراقبت بیشترى نمود. دختر وقتى به سن هفت سالگى رسید، کم و بیش باید متوجه شود، رفتار و وظائف او با پسر فرق دارد. اگر بنا باشد، هر جائى که پسر مى رود دختر هم برود و یا او را ببرند، هر
طور که پسران لباس مى پوشند، او هم بپوشد، و پسروار بزرگ شود، آیا دخترى
که مثل پسر احساس آزادى در پوشش کرده است ، در سن رشد و درک مى توان او را
دستور حجاب داد؟! حجاب براى این دختر، مثل روسرى براى پسران سخت و مشکل است
. دختران شما عروسک نیستند، زندگى آینده آنها به
بانوئى نیاز دارد، خوش فکر، با ادب و اخلاقى بلند و دینى محکم ، همراه با
تمیزى و نظافت و شوهر دارى و ملاطفت و ...
ولادت حضرت معصومه و روز دختر مبارک.
امام در سالهای آخر عمر خود شدیداً لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را درآن روزگار دیده بود از او چیزی نمانده بود جز سرش، کنایه ازاینکه بدن کاملاً فرسوده ونحیف شده بود. سراسرزندگیش به دشواری وسختی ورنج آفرینی گذشته بود. ودرسالهای آخر عمربر میزان محدودیت واحضار وتهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی ورنجش می افزود.
روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت همین اکنون جعفربن محمد (امام صادق( علیه السلام)) رادراینجا حاضر کن .
ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق( علیه السلام) را احضار نمود، منصور باکمال خشم و تندی به آنحضرت رو کرد وگفت:
« خدامرا بکشد اگر تو رانکشم آیا درمورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی ؟»
امام: آنکس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...
ربیع میگوید: امام صادق( علیه السلام) رادیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنارمنصور نشست، لبهایش حرکت می کرد ولحظه به لحظه ازخشم منصور کمتر می شد .
وقتی که امام صادق( علیه السلام) ازنزد منصور رفت، پشت سرامام رفتم وبه اوعرض کردم:
وقتی که شما وارد برمنصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی ولبهای تو حرکت کرد خشم او کم شد شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی ؟
امام صادق( علیه السلام) فرمود : لبهایم رابه دعای جدم امام حسین ( علیه السلام) حرکت می دادم وآن دعا این است :
یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَیا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام
« ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا درسایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قراربده »
آتش کشیدن خانه امام صادق(علیه السلام)
مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه ومدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد ( امام صادق (ع) را بسوزان، اواین دستوررا اجرا کرد وخانه امام صادق( علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد، امام صادق ( علیه السلام) آمد ومیان آتش گام برمی داشت ومی فرمود : اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ
« منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ وریشه دراطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا( که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد )»
برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.
این نکته راناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان رااز پیشوایان راستین خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند ازعسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود میداد.
منصور توسط والی خود درمدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند وبعد حیله گرانه به گریه وزاری وعزاداری او پرداخت. اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست، زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی درگلویم گیر کرده است.
شاید منصور جداً وقلباً دوست نداشت امام رابکشد ولی چه می توان کرد که مقام است وسلطنت، پست است وموقعیت. مگر هرکسی میتواند ازآن بگذرد؟ امرشهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدلیل ابراز تأسف منصور ازمرگ او وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود. دیگران هم همین افکار راداشته اند ویا برخی دیگر ازآن به تردید یاد کرده اند. ولی باتوجه به سابقه برخورد واحضار وتهدید منصور، وبا توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه درخط امام کشی بودند وآنها شش تن ازامامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد وآن مصلحتی بود.
بسم رب الحسین(ع)
روى دستش پسرش رفت،
ولى قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت،
ولى قولش نه
شیرمردی که درآن واقعه هفتاد و دو بار
دست غم برکمرش رفت
ولی قولش نه
هر طرف مى نگرى نام حسین است و حسین
اى دمش گرم؛سرش رفت،
ولى قولش نه