98, [۲۸.۱۰.۱۵ ۱۲:۲۵]
فدای آن دستان خدایی ات عباس
فدای دستانی که به رقیه و سکینه دلگرمی می دهد...
فدای دستانی که به دستان دشمن گره نخورد!
فدای دستانی که پس می زند امان_نامه ها را!
فدای دستانی که پشت و پناه برادر بود...
فدای دستان علم گیرت ای عباس...
فدای دستانی که امان دشمن برید...
فدای دستانی که قرار دشمن ربود...
و لعنت...
و لعنت بر دستانی که به دستان دشمن گره می خورد...
لعنت بر دستان دشمن شاد کن...
لعنت بر دستانی که دل رقیه های وطنی را می شکند...
لعنت بر دستانی که دست از حسین زمانش می کشد، به هوای گندم_کاخ سفید ...
لعنت بر دستانی که خرابه ای را بر سر ما ویران می کند...
آری خرابه اینجاست ...
خرابه جایی است که دل رقیه را می سوزانند و بر زخم دلش نمک می پاشند!!
خرابه سقف بالای سرماست که روزی هزار بار بر سر آرمان خواهی مان خراب می شود!
خرابه جایی است که در اوج #عزت به #غربت بروی....
خرابه جایی است که بنشینی و #لبخند_مجروح_رهبرت را نظاره کنی و دم بر نیاوری...
آری برای ما کاخ های این شهر هم مثل خرابه است...!!
و ما باز محتاج دستان خداییت هستیم عباس...!
گاهی دستها سیلی می زنند...
من حتم دارم سیلی ات زمین گیر می کند یزدیان زمان را #سقا...
من حتم دارم سیلی ات بیدار میکند غفلت زدگان را...
من حتم دارم دستان حیدری ات می پراند خواب خفتگانِ منجلاب دنیا را...
اینجا به وقت زمین ربلا هر روز تکرار می شود....
یمن ، سوریه، عراق، فلسطین...
شمر ها و حرمله ها دور هم جمع شده اند...
آتش افتاده به دامن دخترکان شیعه ی #عراقی....
حجله های عروسان #یمنی به تارج میرود....
علی اصغرها در دستان پدران شان گلوله می خورند...
سر می برند سرداران سپاه مهدی را....

دلمان به تنگ آمده است #آقا...
دلمان مهدی(عج) می خواهد ....
دلمان برای صاحبمان گرفته است...
خسته ایم ازاین همه نامردمی ها...
فتنه امان مان را بریده....
این بغض گلوگیر رخنه کرده در جان ما....
گره ی کور تاریخ به دست شما باز می شود....
باز به دستان علم گیر شما محتاجیم....
ما تشنه ی صبح ظهوریم...
سقای تشنه لب