ف
به خانه خدا خوش آمدی!
این‌جا ارتفاع عشق است
دور از همه برج‌ها و باروها
دور از همه کنگره‌ها و آهن‌ها
دور از همه پرچین‌ها و سیمان‌ها
این‌جا لحظه‌های شکوهمند پرندگی است
پرندگی با حرکات منظم نیاز
سیر در آفاق اشراقی توحید
این‌جا خانه خداست!
با همان مقرنس‌های قدیمی و کاشی‌های فیروزه‌ای
و همان مرمرهای خنک و ستون‌های گرم
بلند و با شکوه
افراشته و مطلاّ
با ضربانی شتابناک از تپش کلمات
بر لب‌های معطر
و بر پیشانی مبارک خاک
این‌جا دقیقه‌های روشن‌پذیر مهربانی است
جایگاه مرتفع نور است
این‌جا خانه قدیمی‌ترین دوست
نزدیک‌ترین فاصله تا آسمان است
گرم رفتن تا هوای غلیظ مهربانی
سیراب شدن در هوای موزون نیاز
سوختن در حلقه‌های پیچنده لذت
شتاب گرفتن در حوالی «کسای» توحید
این‌جا آغاز است
آغازی برای تهی شدن از لذات بی‌هنگام سکوت
آغازی برای بیدار شدن از خواب‌های آشفتگی و رنج
آغازی برای هم‌خوانی با فرشتگان دم صبح
آغازی برای قیام تا کرانه‌های انبوه مناجات
سکوتی رونده و زلال در گوش طاق‌هاست
این طاق‌های نزدیک به اوج
این‌جا حوالی دامنه‌های سلوک است
حوالی پرواز تا قله‌های بی‌حدّ ملکوت
این‌جا حوالی نجوای فرشتگان است
چشم‌ها چکه چکه در لذات کلمات توحیدی فرو می‌چکند
دست‌ها شاخه شاخه از شروه‌های نیایش، شکوفه می‌ریزند
خونی به رنگ پرواز در شریان‌ها اوج می‌گیرد
این‌جا خانه آرامش است
آرامش در آوازهای کهنسال سکوت
با نغمه‌های معطر اذان
گوش خواباندن به نسیم بی‌صبرانه ذکر
با آوازهای سبز دعا
تا خواب گلدسته‌ها راهی نیست
تا پیاده‌روی به انبوهان روشن نماز
تا پیچیدن در دایره‌های تکثیر
تا جستجو در صدای صاف خداوند
و رها شدن در نجواهای ابریشمی ظهر
این‌جا آبی فیروزه‌ای است.
با عطر گلدسته‌های بلند و موزون