ماه گدایی من و چشمم شروع شد
یادم نرفته است نگاه شما به ما
از گریه های ماه محرم شروع شد
قد قامت الحسین که تشنه شهید شد
شد قامت العزا غم عالم شروع شد...‏

فرقی نمی کند در کجای قرن چندم ایستاده باشم !
مهم این است که من همچنان رعیتم و تو اربابی یا حســین …
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده : آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردهاو هوایی که عمری ست افتاده در دل ها …
ترکیب این چهار عنصر می شود کربـــــــلا

زمان دلت را حسینی کن
اگر زمان دلت را که حسینی کنی، ثانیه ثانیه‌ات با آدم(ع) سپری می‌شود؛ با ابراهیم(ع) سرت می‌شکند و با کشتی نوح(ع) خود را برای حسین(ع) به آب که سهل است به آتش هم می‌زنی.
زمان دلت را که حسینی کنی، لحظه‌ لحظه‌ات بوی سیب می‌گیرد. زمین دور خورشید او می‌گردد و زمان به انگشت اشارت او حرکت می‌کند.
زمان دلت را که حسینی کنی، تازه برایت روشن می‌شود آتش این مصیبت از کدامین خانه زبانه کشیده است و دود این فاجعه کدامین قله‌ی تاریخ را فتح کرده است.
زمان دلت را که حسینی کنی، زندگی‌ات با زینب (س) می‌گذرد و همراه همیشگی‌ات سجاد(ع) می‌شود.
زمان دلت را که حسینی کنی، زمین دلت هم کربلا می‌شود. (به قلم ه.درزی)

محرّم که می آید؛
گویی زمین و زمان و هر آنچه گرد توست، اوضاع و احوالی دگرگون پیدا می کند.
همه چیز می خواهد که تو را سرشار از شور و شعورِ پاکی نماید تا آنجا که قطره اشکی و آب رحمتی،
روحت را به دیار جاودانگی و لقاء خداوند پیوند دهد و مَحرَم درگاه عشق شوی و در باب محرّم قرار گیری تا آنجا که جزء یاران عاشورایی امام عشق بخوانندت.
و باید که این فصل را بشناسی، چون معرفت است مقدمه عمل. آیا نمی خواهی در جرگه لشگری باشی که دفتر تشکل آن را تمام مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند؟
محرّم، فصل احیای اسلام ناب محمدی است؛ «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»
محرّم، فصل یافتن باطن قبله است؛ «یا علی انت الصراط المستقیم»
محرّم، فصل مبارزه با جاهلیت قدیم تا مدرن؛ «زمانی که اسلام گرفتار حاکمی چون یزید شد،بایدبا اسلام خداحافظی کرد»
محرّم، فصل اصلاح نفس و امت است؛ «برای اصلاح امور امت جدم قیام می کنم، می خواهم امربه معروف ونهی ازمنکر نمایم...»
محرّم، فصل الرحیل یاری ولایت است؛ «هل من ناصر ینصرنی»
محرّم، فصل تمییز حق و باطل است؛ «عباس(ع) امان نامه ی دشمن را پس زد و مرز خود را با آنان مشخص نمود»
محرّم، فصل شناخت یاران حق است؛ «یارانی باوفاتر از یاران خود نمی شناسم»
محرّم، فصل شناخت یاران باطل است؛ «یا اشباه الرجال و لا رجالِ» کوفیان
محرّم، فصل تدبر و بصیرت است؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»، «لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست»
محرّم، فصل رساندن خود به کشتی نجات است؛ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاه»
محرّم، فصل حیات قلب و باطن با آب دیده است؛ «انا قتیل العبرات»
محرّم، فصل زیبا دیدن زندگی است؛ «ما رایتُ الا جمیلا»
محرّم، فصل صبر بر مشکلات است؛ «نماز شب زینب(س) بعد از عاشورا»
محرّم، فصل عبرت است؛ «عاشورا به غیر از درس،یک صحنه عبرت است. باید انسان در این صحنه نگاه کند تا عبرت بگیرد.»
محرّم، فصل انتظار برای انتقام است؛ «این الطالب بدم المقتول بکربلا»
و محرّم، فصل همه زمانها و مکانهاست؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
«زمان مى‏گذرد،اما حوادث در زندگى بشر جارى و حقایق آفرینش دست نخورده است.در هر دوره‏اى انسانها نقشى دارندکه اگر آن نقش را به درستى، در لحظه مناسب، در زمان خود ایفاء کنند، همه چیز به ‏سامان خواهد رسید، ملتها رشد خواهند کرد، انسانیت گسترده خواهد شد.» و بکوش تا یکی از یاران باوفای امام زمانت باشی، لبیکی گویی و محرَمش شوی و در محضرش باشی تا او به یک شب قدری حکومت ظالمان را فرو ریزد و حق پرستان و مستضعفان وراث زمین گردند.

همراه با کاروان حسینی و روایتی از سی‌ام ذی الحجه
در صحرایی بیکران، کاروان در محاصرۀ سپاه حُر، از بلندای تپه‏‌ای قد کشید. سوار خود را به بزرگ خود رساند.
در صحرایی بیکران، کاروان در محاصرۀ سپاه حُر، از بلندای تپه‏‌ای قد کشید.
سوار خود را به بزرگ خود رساند.
گفت؛ شنیدم که عبیدالله در تدارک سپاه بزرگتری است.
بزرگ سواران نگاهی به او کرد.
گفت؛ پس در ماندن ما دیگر سودی نیست.
سر اسب گرداند و با همراهان خود، کاروان را ترک کردند.
ساربان با نگاهی به آنان رو به عابس بن شبیب شاکری کرد.
گفت؛ آنهایی که می گفتند آمده ایم جانمان را فدا کنیم فرار کردند.
عابس گفت؛ جانشان را در خطر دیدند، اسبشان را هِی کردند سوی آخور زندگی!
گفت؛ شما چه می کنید؟
عابس نگاهی به او کرد.
گفت؛ هم‌زمانی حیات‏مان با حسین بن علی نعمتی الهی است، اگر غفلت کنیم قدر آن را ندانیم،
خداوند هبوط‏مان می‏دهد، همانند آدم از بهشت!
به‌یکباره طنین صدای
قافله سالار، پی در پی در دشت و دمن طنین انداز شد.
گفت؛ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
علی اکبر، سواره تاخت و خود را به او رساند.
گفت؛ جانم به فدایت، چه شد که آیه استرجاع بر زبان راندی؟
گفت؛ شنیدم که هاتفی ندا می‌کرد، در این میانه جماعتی ره می‏‌سپارد که مرگ به دنبال آنان می‏‌شتابد.
علی اکبر گفت؛ پدرجان، مگر ما بر حق نیستیم؟
قافله سالار گفت؛ به آن خدایی که همه به او باز می‌گردند، جز در مسیر حق قدم بر نمی‌داریم.
علی اکبر، آرام گرفت و تبسمی کرد.
گفت؛ پس ما را چه باک از مرگ! (یاداشت هایی از مجتبی فرآورده کارگردان فیلم ثارالله)

عظمت و حرمت محرم
محرم، نام نخستین ماه از ماه های دوازده گانه قمری است. علت نام گذاری این ماه به محرم آن بود که در زمان جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند و روز اول محرم را اول سال قمری قرار می دادند.
بنی امیه در سال 61 هجری، با ریختن خون سیدالشهدا و خاندان و یارانش در این ماه و پدید آوردن حادثه کربلا، احترام ماه حرام را نگه نداشتند. از آنجا که ماه محرم یادآور حادثه کربلا و عاشوراست، فرا رسیدن آن دل ها را اندوهناک می کند. پیروان و شیفتگان امام حسین(ع) نیز از اول محرم همه جا را سیاه پوش می کنند و به یاد آن امام شهید، به عزاداری می پردازند.

محرم، درس زندگی
تو هر یک از ماه های خوب خدا، نسیم نعمت و رحمت بر مؤمنان می ورزه. ماه محرم، ماهیه که به ما یاد می ده چگونه زندگی کنیم. آموزه های عاشورا و حرکت بی مانند امام حسین(ع) فقط برای ما مسلمونا نیست، بلکه برای انسان و انسانیته. محرم به ما درس عزت، معنویت، ایثار، حماسه و عرفان می ده.
بعضی آدما زندگی رو در نفس کشیدن و خوردن می دونن؛ این جور زندگی، زندگی حیوانیه، ولی زندگی انسان، متعالی تر و فراتر از خور و خواب و خشم و شهوته.
این زندگی سرشار از ایمان و انسانیت و عزته که دین اسلام به اون حیات و زندگی طیبه و پاک می گه. امام حسین(ع) برای دست یافتن به این زندگی برتر و جاودانه، پذیرای شهادت شد و از بیعت با یزید خودداری کرد. بر این اساس، دیدگاه، هم مرگ و هم شهادت، خیر و سعادته، هم حیات و پیروزی و به فرموده قرآن، «اِحدی الحُسنیین» یکی از دو خوبی. پس شیفتگان حسین(ع) حق دارن نسبت به یاران آن حضرت و شهدای کربلا احساس حسرت کنن و با خود بگن: ای کاش ما هم در کنار شما بودیم و به فوز عظیم می رسیدیم!

نکته هایی ناب در این باب
دلیل نام گذاری مجالس عزای امام حسین(ع) به روضه خوانی، این است که در دوره سلطان حسین بایقرا، از نوادگان تیمور، یکی از دانشمندان وخطبای خوش آواز سبزوار به نام ملا حسین، معروف به واعظ کاشفی به هرات رفت و مورد توجه بزرگان دولت قرار گرفت و شهرت فراوان یافت. او کتابی به نام روضة الشهداء به فارسی درباره واقعه کربلا، برای نواده دختری سلطان حسین بایقرا نوشت. شیعیان در روزهای سوگواری، «روضة الشهدا» را از رو می خواندند و عزاداری می کردند. کسانی که این کتاب را می خواندند، کم کم به مناسبت نام این کتاب، به روضه خوان معروف شدند. به تدریج خواندن روضه از روی کتاب منسوخ شد و در مجالس عزاداری، روضه خوانان آن را از حفظ می خواندند.
در دوره صفویان که برپایی مجالس روضه خوانی عمومیت یافت و در هر کوی و برزنی مجلسی بر پا می شد، گروهی که آواز خوشی داشتند، روضه خوانی را پیشه خود قرار دادند. این دوران، اوج شکوفایی روضه خوانی است. ( واژه نامه محرم، ص 62 و 63)
هر شب از شب های ماه محرم، به یکی از شهیدان یا شخصیت های مرتبط با جریان کربلا اختصاص دارد. این نام گذاری واضع مشخصی ندارد و ذاکران اهل بیت: این نام گذاری را انجام داده اند. ترتیب متعارف شب های دهه اول ماه محرم این گونه است:
شب اول: مسلم بن عقیل/ شب دوم: ورود به کربلا/ شب سوم: حضرت رقیه/ شب چهارم: فرزندان حضرت زینب، حر بن ریاحی و فرزندان مسلم بن عقیل/ شب پنجم: عبدالله بن حسن، زُهیر و حبیب بن مظاهر/ شب ششم: قاسم بن حسن/ شب هفتم: علی اصغر/ شب هشتم: علی اکبر/ شب نهم: حضرت عباس7/ شب دهم؛ امام حسین(ع). (گذری بر عزاداری و نام گذاری شب های محرم، ص 67 و 68) 
چرا عزاداری؟ کدام هیئت؟
هر سال با آمدن ماه محرّم الحرام،خود را برای شرکت در مجالس عزای امام حسین علیه السّلام، آماده می کنیم. ممکن است برخی با این سؤال مواجه شوند که اساساً عزاداری برای چیست؟ این جلسات که منسوب به امام حسین علیه السّلام می باشد، چه خصوصیّاتی باید داشته باشد تا هدف از تشکیل این جلسات،به دست آید؟
به طور کلّی می توان گفت اصول و احکام دین بر اقامه عزا حاکم است. توضیح اینکه چگونگی عزاداری ما نباید خارج از چهارچوب شریعت باشد، این سخن که آقا چرا شما در دستگاه امام حسین علیه السلام اشکال می کنی و ایراد می گیری، سخنی باطل و مخالف هدف متعالی سیّدالشّهداء علیه السلام می باشد. اگر هدف امام از این نهضت، حفظ دین و تربیت دینی جامع انسانی باشد، نحوه برگزاری جلسات ما باید مناسب با این هدف باشد.
-بیان معارف دین به صورت مستند: مجالس عزای حسینی، فرصت مناسبی است برای آشنایی هر چه بیشتر با آموزه های دینی، اطّلاع مؤمنین از وظایف الهی خود، علم به مشکلاتی که امروز امّت اسلامی با آنها درگیر است و مانند آن. اگر در هیئتی فقط به روضه خوانی و سینه زنی و زنجیر زنی بسنده شود، این فرصت یادگیری از دست رفته است.
-دقّت در نقل وقایع: امام حسین علیه السّلام فرمود: ذلّت از ما دور است2 یعنی زیر بار ذلّت نمی روم، حرفی نزنیم که با این روح عزّت حسینی منافات داشته باشد، حسین علیه السّلام را ذلیل نکنیم.
-خواب زدگی بعضی جلسات: آسیب مهمّی که مجالس مذهبی ما را گرفتار کرده است تعریف خواب است یعنی برای اثبات یک اعتقاد از خواب استفاده می شود در حالی که خواب جزء منابع معرفت دینی نمی باشد. برای اثبات عقیده از دلیل عقلی یا نَقلی که کتاب و سنّت است باید بهره جست. از سخنران ها و ذاکران بخواهید که برای شما خواب، تعریف نکنند.
-گریه کردن وسیله است نه هدف: به گمان بعضی، گریاندن مردم هدفی است مقدّس، برای همین هر کاری می کنند که مردم گریه کنند غافل از اینکه هدف حسینی شدن است یعنی به چه اندازه خودمان را شبیه امام حسین علیه السّلام می کنیم.
-رعایت حقوق مردم: در برگزاری جلسات حقوق مردم جدّا مورد توجّه باشد همسایگان جلسه ما از طولانی شدن یا از صدای زیاد آزرده نشوند و رضایت آنها احراز شود. وقتی دسته های عزاداری در خیابان ها به راه می افتند، راه عبور به طور کلّی مسدود نشود شاید مؤمنی گرفتار باشد و محتاج مسیری برای عبور.
-کسب رضای خدا: همه ما در کارهای خود، رضای خدا را در نظر بگیریم واقعاً از گوینده گرفته تا روضه خوان و بانی شام و همه و همه، بببنیم خدا چه می خواهد، ببینیم خون خدا حسین علیه السّلام چه می خواهد نه اینکه من و دلم چه می خواهیم.